لــعل سـلـسـبیــل
من زنده نیستم چون ناخن هایم رشد می کنند ، مو هایم بلند می شوند . من زنده نیستم چون نفس می کشم ؛ نگاه می کنم ، حرف می زنم . من زنده نیستم چون پاهایم حرکت می کنند و قلبم در دقیقه چند بار می زند .
من زنده ام چون ... ساکت شد . زیر چشمی موضوع انشای آن روز را از روز تخته خواند : « من زنده ام چون ... » دفتر انشایش را از مقابل صورتش پایین آورد و با ترس و تردید به آقا معلم نگاه کرد .
اینجای انشا که رسیده بود ، آقا جون خوابش برده بود ...
نوشته شده در جمعه 86/6/16ساعت
10:33 عصر توسط هـاجـر زمـانـی نظرات ( ) | |
Design By : LoxTheme.com |